آقای پدر!!!
آقاي پدر! همین که از خوابِ عزیزِ نیمروزی ات می زنی و افتادگیِ پلک هایِ خواب آلودت را به رو نمی آوری که تا آمدنِ مادرِ خانواده (از کلاسِ برنامه نویسی)، از کودکش مواظبت کنی ؛ همین که برخلاف ِ معمول، پیشنهاد می دهی که برای ِ خرید، با هم بیرون برویم یا حتی برای ِ تماشای گاو وگوساله و گوسفند و مرغ(!)، بارِ سفر می بندی؛ همین که وقتی اصرارِ کودکِ 20 ماهه ات را در حمام رفتن می بینی، عزم را جزم می کنی تا با خرده ترسی که از شست و شویش داری، او را به حمام ببری؛ همین که یادت نمی رود دخترت دَنِت دوست دارد و رانیِ انبه و لیموشیرین، و این سه پایِ ثابت خریدهای هفتگی ات می شود؛ همین که صبح ها با لذت و خوشنودی شیر موز درست می کنی و اول شیشه ی دخترت ...