ثمین عزیزمثمین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه سن داره
طنین عزیزمطنین عزیزم، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

ثمین بهترین هدیه آسمانی

به بهانه دو سالگی

دخترکم فرشته ی کوچکِ خوشبختی من! صبح ِدل انگیزم ، آفتاب ِ عالم تابم! هدیه ی نابِ تیر ماهی ام! بهارِ زندگیم، تارم ، پودم! دستانِ گرمت نیازِ همیشگی من است تا به آغوشم بکشی و یک آن، در تو غرق شوم. نگاهم که به معصومیت نگاهت گره می خورد ، به اوج می رسم و سرمست می شوم. صدایت که در گوشم می پیچد، زندگی در رگهایم به تکاپو می افتد؛ آن وقت فقط همین مرا بس است. که نزدت باشم، که صدایم کنی، که احساست کنم .... که باشم! دخترم! امروز شمارِ روزهای با تو بودنم به 730 رسید و سالی دیگر را با مادرانگی ام سپری کردم و مادری دو ساله ام که خوب می داند خدا، چه نعمت بی بدیلی به او عطا کرده تا عمری سپاسگزارش باشد. مادری که دو سال پیش، پاره ای از وجودش را به زمین بخشید ...
8 تير 1393

کودک دلبند من

کودک دلبند من یاد قلبت باشد یک نفر هست که دنیایش را همه هستی و رویایش را به شکوفایی احساس تو پیوند زده و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد و به یادت هر صبح گونه سبز اقاقی ها را از ته قلب و دلش می بوسد ...
7 ارديبهشت 1392

دخترکم یادت نره!

دختركم بزرگ شدی لالایی هام یادت نره چقدر برات قصه بگم دوباره خوابت ببره چقدر نوازشت کنم تا تو به باور برسی این دو تا دستای منه تو اون روزای بی کسی وقتی کمر مامانی خم شده پیش روی تو اگه چروکه صورتم میبره آبروی تو لالایی هام یادت نره بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره از اون روزا که مشت من با دست تو وا نمی شد تو خواب و بیداری تو هیچ کسی ماما نمی شد اون که تو اوج خستگیش خنده ی رو لباش بودی تا تو بهونه میکردی سوار شونه هاش بودی لالایی هام یادت نره بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره لالا لالا گلکم لالایی کن دلبرکم خواب پریشون نبینی ای غنچه با نمکم لالا لالا گلکم لالایی کن دختركم چشماتو گریون نبینم گریه نکن دردو...
3 ارديبهشت 1392

همواره شاد باش

خنده کن کودک من،از تو جانم به تن است،جايت آغوش من است....   نه تو مي ماني و نه اندوه    و نه هيچيك از مردم اين آبادي...    به حباب نگران لب يك رود قسم،    و به كوتاهي آن لحظه شادي كه     گذشت،    غصه هم مي گذرد،    آنچناني كه فقط خاطره اي خواهد ماند    لحظه ها عريانند.    به تن لحظه خود،جامه اندوه مپوشان هرگز     هرگز اجازه نده بخاطر شاد کردن دیگران شادی زندگی خودت از بین برود...........زندگی ا ین نیست که فقط دیگران را خوشحال کنی.........زندگی یعنی راستگو باشی و شادی زندگی خو...
20 اسفند 1391

نیش کشیدن

مامان جونی امیدوارم نیشات خیلی اذیتت نکنه، دیروز عصر و دیشب که حسابی موقع شیر خوردن از خجالت مامان در اومدی و چنان گازهای محکم و کششی نثارم کردی که جونم در اومد؛ نمی دونم، گمون کنم دیگه دندون درآوردنت نزدیکه، خدا کنه اولین دندونات به سلامتی و خیر و خوشی تشریف بیارن، انشاله.    
15 اسفند 1391

نامه ای به دخترم

ثمین عزیز! دختر مهر و ماه ، فرزند آب و آیینه!  امروز که هشتمین ماه از زندگیت را در کنارم به سر میکنی، از برکت وجود نازنینت به خود می بالم و باری دیگر سر بر آستان پروردگار فرشتگان ناز می سایم  که تو را به من هدیه کرد. چه لحظات شادی که در کنار هم تجربه کرده ایم و چه دلتنگی ها و بی قراری ها که با لبخندی از جانبت، از یاد برده ایم.   دخترم! زیباترین لبخند خدا! بدان همیشه و هرکجا، بی آنکه بدانی، دانسته یا ندانسته به یادت هستم و خواهم بود و هر آن از خدای منان ثانیه های شادی را برایت آرزومندم. از صمیمم قلب دوستت دارم و می ستایمت.
8 اسفند 1391
1