اولین روز مهر هم از راه رسید، بی سر و صدا ؛ مثل همه ماههای تابستان. ولی نه!!؟ امروز صبح که در خانه را باز کردم، قاصدک ها از کوچه به طرف حیاط دویدند. (قبل تر ها با دیدن آن همه قاصدک، حتما می فهمیدم که پاییز آمده ) ماشین را که از پارکینگ گذاشتم بیرون ، تازه فهمیدم ای بابا! مهر شده!!! دو تا دختر بچه با لباس فرم سورمه ای مشغول حرف زدن و قدم زدن، دختر همسایه با لباس صورتی دم در کوچه- منتظر سرویس - ، یک آقاپسر با لباس خاکستری در حالیکه دست مامان را در دست گرفته بودو به نظرم هنوز بیدار ِ بیدار نشده بود .... اما از کوچه که بگذریم، ماجرای خیابان شروع می شود؛ همین طور ماشین های متنوع با یک یا دو بچه قد و نیم قد دبستانی و گهگاهی یک دبیرستانی، و...