فرشته مامان
ثمین در حال نیایش: "خدایا چی میشد اگه من این همه بودم!!!!!" ...
اولین چارشنبه سوری
زبان حال ثمین جون: "گفتند دوستانه بشینید، ولی شما که من کوچولو رو له کردید این وسط" "توپ از دستم در نرههههههه!" ...
سیزده بدر
ثمین خانوم ، روز سیزده بدر همراه دایی _ توی هوای بارونی باغ _ نوک درخت!!! چه لذت بخشه هم(خواهشا قیافه ثمین رو داشته باشید.) ثمین در حال پیاده روی: "نمیشه به جای سبزه، درخت ها رو به هم گره زد؟؟!!" قربون درخت نوردی خانوم کوچولو که اینقدر با ابهت به صعود می اندیشه!!! این لبخند هم حواس پرت کنه تا کسی نفهمه فرشته مهربون داره خاکها رو از رو زمین بر میداره تا در فرصت مناسب مزه اش رو امتحان کنه!!!!!!!!!!! ...
سال تحویل1392
از اونجا که ثمین خانوم ما علاقه وافری به سکه و سبزه توی سفره هفت سین داشت، مجور شدم اینطوری ازش عکس بگیرم! (پشت به سفره ) اینجا هم خونه خاله است، یک هفته ای پیش از عید. چون خاله خیلی خیلی زرنگه هفت سین رو زودتر چیده بود. هفت سین قشنگیه. ثمین هم رفته تو فکر که "خدایا چی میشد ما هم خونه از این چیزا داشتیم!!!!" ثمین جون مامان در حالیکه به خاطر سال تحویل خوشحاله و داره دست میزنه: قربون دست زدن خانوم کوچولو برم، با اون لبخند دل آب کنش...... جونننننننننننننن ...
اولین آب بازی
عزیزی شلام عزیز دلم ، نفس مامان، کوچولوتر که بودی حموم رو خیلی دوست داشتی و تو حموم اصلا نق نمی زدی ولی تازگیا وقتی میریم حموم اصلا از بغل پایین نمی آی و همه اش از ترس گریه می کنی و هی می ترسی و وول میخوری. چون دلیل این ترست رو نمیدونم ، تصمیم گرفتم خودم با شوخی و خنده و حتی گذاشتن ساعتها وقت، تو رو به حموم علاقه مند کنم. برای همین هم جمعه وان خرسی تو بردیم خونه مامان جون تا اونجا ببرمت حموم. وبالاخره.......... برای اولین بار دونفری رفتیم آب بازی.(دقیقا در نه و نیم ماهگیت) ولی تو کلا با وان و آب و جدا شدن از بغل من مشکل داشتی و هی از آب می ترسیدی. منم با خیال راحت تو رو بغل کردم ، ب...
پیش بینی شغل آتی
ثمین جونم به ذهنم رسید اگه قراربود شاغل باشی چه شغلی رو انتخاب میکنی؟؟! به نظر من.... از آشپزی که خیلی خوشت میاد.(چون عاشق قاشق و قابلمه و کاسه و ملاقه ای.....!!!) احتمالا مربی مهدکودک یا متخصص اطفال ـ با طرز فکرحریصانه مامان! ـ یا هر شغلی که در ارتباط مستقیم با بچه هاست. (چون در رفتارت با بچه ها ثابت کردی که از ته دل دوستشان داری! – به استثنای موضوع عروسک و اسباب بازی که ترجیح میدی اونها چیزی نداشته باشند و همه عروسکها پیش تو باشند!) مهندس برق چطوره! (در کل در کنجکاوی در وسایل برقی از جاروبرقی گرفته تا ماشین لباسشویی و ... یه جورایی استادی و هیچوقت از بررسی اونها حوصله ات سر نمیره!) ...
نویسنده :
مامان
22:28
رفتارهای اجتماعی
دیروز که توی اینترنت وضعیت کودکان در هفته سوم ماه دهم رو خوندم نوشته بود که بچه ها در این سن کاملا شخصیت اصلی خود را بروز می دهند. یعنی اجتماعی بودن یا خجالتی بودن. خوش اخلاق یا بد اخلاق بودن و ... برام خیلی جالب بود. حالا مشخصات شخصیت تو از دید من و بابایی : با قرارگرفتن در یک محیط جدید بدون گریه و زاری(به شرطی که خوابت نیاد) به کشف محیط پیرامونت می پردازی و از چیزها و چهره های جدید استقبال می کنی. اولش پیش غریبه ها و چهره های نا آشنا نمی روی . در حضور اونها برای من و بابایی هم یک لبخند خشک و خالی نمی زنی ولی بچه ها رو فوق العاده دوست داری و از همون اول با اونها صمیمی میشوی! کمی که گذشت و به جو آش...
ثمین تایپیست
ز بددررررررررررررررررررررررررررررردررررررررررررررررررررئر ئ ئئلللللل.رررررططرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررززززغف فرشته کوچولوی مامان تعجب نکن! این شاهکار هنری اثر جنابعالیه ! دیروز عصر وقتی بغل مامان بودی تا عکسای سیزده بدر رو با سیستم ببینیم به علت علاقه وافر شما به تایپ و کیبورد مامان ریش و قیچی رو سپرد دستت(منظور همان کیبورد است!) شما هم نامردی نکردی و با شدت هرچه تمام تر کلی درد دل کردی که اگه کسی تایپ کردنت رو میدید دیگه نیازی نداشت متن تایپ شدت رو ترجمه کنه (از بس که با قدرت و اشتیاق و برخی وقتا عصبانیت دکمه ها رو فشار میدادی) آخی!!!!!! الهی...
دامنه واژه ها
دختر عزیزم خانوم خانومای خوش زبون جنابعالی با کلی عشق و علاقه به آهنگهای شاد - شاد باشه خارجی و داخلی نداره -(هر چند عاشق بری باخ و ناری ناری هستی) از دیروز تا حالا تا موبایل رو می بینی میگی: نانای ..... البته اسم موبایل قبلا ب ب (با کسره) بود.چون من عکسایی که از تو گرفته بودم رو بهت نشون میدادم و تو کلی از دیدن نی نی توی اون به وجد میومدی. رو صندلی ماشین جدیدت هم که میشینی تا من از خونه ببرمت خونه مامانجون یا به عکس همش منتظری تا برات آهنگ بذارم و کیف کنی. خدا رانندگی در کنار تو رو به خیر بگذرونه که با دست زدن و رقصیدن حسابی حواس منو پرت میکنی!!!!(سه روزه بابایی برات صندلی ماشین خریده و من و تو دیگه صبح ها تنهایی میریم خونه...