ثمین عزیزمثمین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
طنین عزیزمطنین عزیزم، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

ثمین بهترین هدیه آسمانی

این روزها

سلام خوشگل مامانی خیلی وقته نشده درست و حسابی به وبلاگت سر بزنم آخه این روزا تو دانشگاه حسابی درگیر کارهای تراز آخر سالم. حتی دیرووز و امروز مجبور شدم تا ساعت 5 عصر سرکار باشم. البته من 2 تا 3 آمدم خونه تا تو رو ببینم و بهت شیر بدم .بعد هول هولی از خونه مامانجون آوردمت خونه خودمون و چون تو عادت داری تو اتاق خواب بخوابی اونجا خوابت کردم. عزیز دلم بعد از نه ماه تو هنوز نمی دونی وقتی آدم گیج خوابه باید بخوابه دیگه!!!!!!!!!   دیروز خسته بودی و دقیقا از وقتی رفتم تا 5 خوابیدی که البته برای خودش رکوردی بود بی سابقه(دو ساعت خوابیدن!!!!!!) ولی امروز وقتی از سرکار اومدم دیدم بغل بابایی پشت در منتظرم بودی . همین من رفته بودم...
21 فروردين 1392

اولین جوانه های دندون

  ثمین جونم بالاخره بعد از ماهها انتظار و روزهای مدید آبریزش بینی و سرفه و آه و ناله توی خواب،  دو تا دندون کوچولوی پیش پایینی ات، جوانه زد!   دقیقا در هشت ماه و 14 روزگی؛ البته فقط به صورت یه خط افقی شکاف برداشته توی لثه ات، که وقتی دستم رو میدهم گاز بگیری تیزی دو تا دندونت رو حس می کنم.     آخییییی.... تازگی ها زیاد علاقه ای به نیش کشیدن و گاز گرفتن نشون نمیدی، فکر کنم فهمیدی من و بابایی چقدر دلمون میخاد دندونات رو ببینیم یا تیزیشون رو حس کنیم. ولی عیبی نداره.   تازه ما دیروز با هم رفتیم خرید و کلی گشتیم تا تونستیم یه عروسک پارچه ای استاندارد و خوشگل برات بخریم. وای که تو چقدر خوشحال شدی و ...
21 فروردين 1392

دوستت دارم

دختر گلم این روزها، هر لحظه بیشتر از پیش عاشقت میشوم، تو همه زندگی و امید و عشق منی.... چیزی که در واژه ها نمی گنجد و به سطرها نمی نشیند. بدان که همه وقت، هر آن، هر کجا که باشم؛ دوستت دارم و به تو می اندیشم.   من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم   نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از   دل س نگ خیزد بگوییم با هم: تو را دوست دارم جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما تو را ...
20 فروردين 1392

تقویم ثمین خانوم

دختر کوچولوی گلم مامان این تقویم رو برات تدارک دیده، امیدوارم بزرگ که شدی خوشت بیاد. (الان که واقعا واقعا دوستش داری، قربونت برم- فکرکنم خیلی خوشمزه باشه!!!!-) ...
17 فروردين 1392

سیاست انگلیسی!

توی تعطیلات نوروزی که من سرکار نمی رفتم، یه چیزای جدید یاد گرفتی که با حال ترینش اینه که:    یاد گرفتی اگه من تو آشپزخانه باشم و تو رو با اسباب بازیهات تنها گذاشته باشم، صدام می کنی و یواش یواش خودت رو میندازی زمین و یه لبخند خوشگل مامانی دل بسوزون (که اونم آخرین روز پارسال-٣٠اسفند- یاد گرفتی) میزنی که من بپرم بغلت کنم.   قربون این سیاست انگلیسیت برم.   لبخند خوشگلتم حتما تو یه پست میذارم.
14 فروردين 1392

سلام مجدد بعد از تاخیر دو هفته ای

سال نو همه مبارک سال نو دختر کوچولوی منم ! نمیدونم از کجا شروع کنم، از چهارشنبه سوری که با میلاد و محسن (پسر خاله های دخملی) و محمدحسین (پسردایی) رفتیم تو باغ خودمون، یا سال تحویل سر سفره که امسال، با وجود تو دختر کوچولوی نازنازی  شیطون، یه رنگ و بوی دگه داشت، یا از مهمونی رفتن و عیدی گرفتن و مهمونی دادن ما و خلاصه مراسم دوازده بدر با پدرجونو مادرجون ، عمو و عمه هات و ... تو باغ (به صرف نهار و عصرونه و ...)و سیزده بدر تو باغ پدرجون با خاله و دایی و ...    دخترم! خیلی دیر اومدم، نه اینکه تنبل باشم، اینقدر سرگرم شده بودم که اصلا نفهمیدم زمان چطوری گذشت و یهو شد ١٤ فروردین. ولی خوب این چند روزه سعی میکنم برات از&nb...
14 فروردين 1392

الکی خوش

ثمین جونم این روزا دیگه یاد گرفتی الکی بخندی، الکی سرفه کنی، و یه جورایی مارو هم الکی سرگرم کنی!!!!! دیروز یه فایل صوتی از صدات ضبط کردم، بعد که برات گذاشتم کلی خندیدی و ذوق کردی، وقتی عکست رو موبایل من هم میبینی، چنان ذوقی می کنی که نگو ؛ بماند که میخوای بوسش کنی و طعم گوشی رو بچشی!!!!   سال نو داره میاد و ما هم داریم کم کم آماده میشیم تا سال جدید رو با خوبی و خوشی شروع کنیم. امسال اولین عید نوروزه که تو کنارمونی و این لذت عید رو برای من و بابایی صد چندان می کنه.     پیشاپیش سال نو مبارک، شاپرکم. دوستت دارم.
27 اسفند 1391