555 روزگی
و من باز هم بیدارم، اگر این روال ادامه یابد شاید از میان دل شب تا امتداد چهل سالگی به پیامبری مبعوث شوم! خیلی دور نیست ولی برای من کمی دیر است، عجله دارم........
باید که زودتر این پیام را بر مردمان بگویم که "عاشقانه زیستن چه عمیق است!!!" چه زیباست!....... و چه سخت است!......
و تو می توانی امیدی به دیگری داشته باشی ، حتی به دخترک کوچکی که آینده بزرگی دارد!
اعجاز ِ پیامبری ِ تو !!!
و چه زیبا ،که در چنین روزی، نقشِ مرموز ترین عددِ دوست داشتنیت را در تکراری سه گانه با او جشن می گیری، به یُمن پانصد و پنجاه و پنج روزگیِ معجزه ات.
چشم می دوزی به هر آنچه در کنارش به شیرینی آموخته ای و هر آنچه که باید بیاموزی تا روشنی ِ راهش گردد و تبرک بخش ِ ثانیه هایش؛ تا به برکت ِ با هم بودن زندگی را عاشقانه زندگی کنی.
آغوشت همیشه گرم باد، از به بر گرفتنش!
و چشمانت همواره روشن، به بالیدنش!
دوستت دارم اعجاز ِ مادری ام!