ثمین عزیزمثمین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
طنین عزیزمطنین عزیزم، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

ثمین بهترین هدیه آسمانی

در دوقدمی یکسالگی!

1392/3/27 10:58
نویسنده : مامان
212 بازدید
اشتراک گذاری

 

دختر عزیزم!

یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را تجربه کرده ای....

و کم کم یک بهار را نیز تجربه خواهی کرد...

 

پس از این همه چیز جهان تکراریست، جز مهربانی!

 

 

و یا شاید گذشت!

 

 

باورم نمی شود....

  

خوب که فکر می کنم،

باورم نمی شود:

"کم کم در دو قدمی مادری هستم که یکسال را با کودک دلبندش پشت سر گذاشته!"

و لحظه لحظه لمسش کرده، با شمّ  مادری !

 

 

 خوب تر که فکر میکنم ، نمی توانم تصور کنم روزی مادر نبوده ام ! ....

 

موهبتی که با حضور تو در ثانیه های آرامشم، طعم ملس زندگی را به یادم می آورد.

همان طور که بوسه های دست و پاشکسته  و آبکی ات، تمام لذت دنیا را برایم به ارمغان!

وقتی تو باشی ، لحظه ها با هر دم و بازدمم گوشزد می کنند که هستم؛ " فقط برای تو، به خاطر تو؛ به عشق تو ....."

 

 

چه حس لذت بخشی؛ جایی بین ابرهای مخملی آسمان، یا شاید در آغوش بهشت موعود!

 

خوشحالم که حالا دیگر خیلی چیزها را تجربه کرده ام.

از فاصله پارسال تا امسال....

 

 

درست همین روزها.... یا کمی بعد تر:

دردهای زایمان، گریه طفلی معصوم، به آغوش کشیدن فرشته ای پاک که هدیه بزرگ خداوندی است، شیره جانم را گوارای وجودش کردن،

لذت بردن از انگشتان در حال مکیدن، انگشتهای شاید دو سانتی!، کف پاهای  یک سوم وجبی! لباسهای نمره صفر بیست سانتی!

موسیقی خنده های آهسته، سمفونی قهقهه های آرامبخش، دست های تلاشگر، چشمهای کنجکاو، صداهای قدو نیم قد ، آواهای کشیده، نفسهای تند، شنیدن آوایی که تو را می خواند، و .... 

 

 

و ثانیه ثانیه مادر بودن.

چه لذت بخش!

 

 

پروردگارا!

سپاس، از بیکران نعمتی که به من بخشیدی، از نهایت موهبتی که ارزانی ام داشتی .

 

و اینک در آستانه یکسالگی این رحمت ، از تو خواهانم که همچون گذشته مرا یاری بخش؛

 در مسیری گام بردارم که فرشته کوچکم را به بهشت موعودت برساند.(هرچند روی زمین خاکی)

کمکم کن،

تا کمکش کنم که خوشبختی را لمس کند و عشق را زندگی.

(بیست روز مانده به تولد تو، عزیزترین کسم)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

اليما
20 خرداد 92 13:12
من هم دچارم به لذت روزهايي كه مي گذرانيد
كلام نيما را مدام براي اميرم تكرار مي كنم
و مي خوانمش به مهرباني به مهرباني به مهرباني
روزهايتان مبارك



روزهای شما دوست ارجمند هم،همچنان مملو از لذت!
میلاد
25 خرداد 92 9:22
بسیار مضخرف


عزیزم، از انتقادت ممنون(ولی مزخرف درست تره!!!!!!)
مامان بنیتا
27 خرداد 92 2:42
پیشاپیش تولد زیبات مبارک عزیزم
مامانی خیلی قلم شیوایی داری واقعا دلنشینه من که لذت می برم از دل نوشته هات برای دختر نازت


ممنون عزیزم، شما خیلی لطف داری؛ آنقدرها هم تعریفی نیست.