تولد بابایی
ششم خردادامسال یک تفاوت اساسی با سالهای قبل داشت و ان هم بزرگتر شدن تو بود، طوری که کاملا لمس میکردی که ااگه خواست یم برای بابایی تولد بگیریم، باید کیک و شمع و بادکنک بخریم.امسال احساس کردم تو هم وواقعا میتونی تو انتخاب کیک تولد بابا کمک کنی خصوصا وقتی توی اون همه کیک در مغازه شیرینی فروشی، کیک قلبی شکل 20نفری رو انتخاب کردی!!
گفتی : مامان این خیلی قشنگه!اینو بخر!
البته چون تولد فقط مختص به خانواده سه نفریمون می شد ما یه کیک کوچک ،با یه شمع بزرگ!!! انتخاب کردیم.
خداییش تو هم کلی همکاری کردی و موضوع رو اصلا به بابایی لو ندادی تا شب که بعداز خریرکیک و رفتن به باغ دنبال بابا و رقتنناون به دستشویی ، بهم میگفتی مامان پس بیا ب بگیم هورا،تولدت مبارک و همین کار رو هم کردیم.
تولد باحالی شد.
کادوی تولد هم یه گوشی موبایل،به انتخاب بابایی، هرمدلی که خواست.
تولدت مبارک.
حدس میزنم سال اینده ثمین کادوی جداگونه بخاد!!!!! و نسبت به لو دادن موضوع هم صبوری کمتری نشون بده!!!!
ناگفته نماند، جمعه بعد از تولد، سه نفری رفتیم ززرین شهر، و عصرش سری هم به باغ بهادران زدیم.
من که عاشق سفرای کوتاه سه نفریم.