اندر روایات فراق
شمس الشموس و انیس النفوس خانواده!
ثمین بانو...
جانم برایتان بگوید، پدر مهربان خانواده ظهر روز جمعه – جهت شرکت در اجلاس- عازم تهران گردید و با چهارساعتی تاخیر، من و شما هم راهی بیت پدرجون!
القصه، از بد بیاوری های مامان جون و بدشانسی های پدرجون آنکه استارت سرماخوردگی در نهاد من نواخته شده بود و سردی هوای دیشب- که بعیدالسابقه همچنان ابری و بارانی نیز بود!- شدت جراحات وارده بر گلوی بیچاره مرا تشدید کرده بود و خوب مسلما، چون نازمان خریدار پر وپا قرص داشت، افاضاتی سرشار از آه و ناله، فرمودیم و گرفت!
تنها آرزوی بر دل مانده مان اینکه خدای تعالی لطف و کرمی نماید و شما از این ویروس جدیدالورود، مصون بمانید.(انشاء اله تعالی)
پی نوشت 1: به کلمه استارت دقت فرمایید، منظور همان شروع است که واژه در خورتری یافت نگردید!
پی نوشت2: امشب نیز همچنان در تب فراق خواهیم سوخت و تا طبیب سر رسد چشم به در خواهیم دوخت.