ثمین عزیزمثمین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
طنین عزیزمطنین عزیزم، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

ثمین بهترین هدیه آسمانی

بیست و یک ماهگی

1393/1/27 9:39
نویسنده : مامان
168 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم!

این روزها عجیب شیطون شدی و یک جا آرام و قرار نداری، همیشه در حال ِ کشفِ چیزهای تازه و امتحان کردنِ ما هستی. استقلال طلبی ات همچنان حرفِ اول را می زنه  و  پا فشاری ات بر روی حرفِ خودت، مثال زدنیه!!

مثلا موقعی که می خواهم لباست را عوض کنم خودت لباس انتخاب می کنی و با اصرار و گفتن ِ" اینو...اینو" و البته گرفتن پستِ حق به جانب و مستبدانه، حرف ِ خودت را به کرسی می نشانی.

اخیرا در این مواقع، خیلی زود عصبانی می شی و چشم هایت را گرد می کنی و سرت را کج می گیری و با تاکید، حرفِ خودت را تکرار می کنی !!!

و من در تعجبم که این رفتار ها را از کجا یاد گرفتی!!! و بابایی نگران، که نکنه مستبد و خودخواه  بشوی!!!

در هر حال ، حتی این رفتارهایت هم آنقدر با مزه است که نگو....

 

این روزها، تو تقریبا کلماتی که می شنوی را تکرار می کنی، البته به سبکِ  خاصِ خودت، که فقط توسطِ من قابل ِ ترجمه است! (معمولا با حذفِ اولین حرفِ کلمه و به شیوه ای نوین با ترکیب ِ حروفِ  ا، ب، م، ن، د )

 

اولین جمله های دو کلمه ای را هم دقیقا در ماهگرد بیست و یکم به زبان آوردی و آن وقتی بود که از داخلِ آشپزخانه مامان جون بیرون پریدی و بلند می گفتی: "باب ... ریخت، بابا!"

(شایانِ ذکر است که آب همچنان در لغت نامه ی ثمین با و در شرایط بهتر ... باب است)

 

در هر حال،

تو زیباترین اتفاقِ زندگی ِ مایی که هر روز تازه تر از پیش، جلوه می کنیو به زندگیِ ما شادی می بخشی.

دوستت داریم، از تمامِ وجود.

 پی نوشت:

- همه چیز آنقدر سریع اتفاق می افتد که بیشتر چیزها از قلمم می افتد ، این فقط اشاره ای کوتاه بود از آنچه به ذهنم می رسید، فقط برای ِ مرور ِ کوتاه ماهگردِ 21 .

- تو روز به روز بالغ تر از قبل می شوی و من محوتر. محوِ تماشای ِ بزرگ شدن غنچه ی کوچکی که می بالد تا بزرگ شود و مایه ی بالیدنِ ما به خودمان از داشتنش و همین برای ما کافیست.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)