ثمین عزیزمثمین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
طنین عزیزمطنین عزیزم، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

ثمین بهترین هدیه آسمانی

دوازده و نیم

این روزها ، تقریبا هر روز کار جدیدی از تو سر میزنه، شیطنت جدید، کنجکاوی های کودکانه، بازیگوشیها، لوس شدن ها، غذا نخوردن ها و از همه جالبتر، کلمات جدید در شرایط خاص......... از گفتن "ریخت" وقتی آب توی لیوان را دور از چشم تو سر کشیدم و دقیقا همون لحظه برگشتنت طرف لیوان و با تعجب به خالی بودن آن نگاه کردن و گفتن: ریخت!؟ (که البته فقط دو بار تکرار شد و دیگه هر چه اصرار می کنم، نمی گی!!!!!) از گفتن"آب" وقتی توی ماشین به شیشه آب معدنی اشاره می کردی و من در حین رانندگی فکر میکردم میخای برات آهنگ بذارم!!!! از گفتن"بدو " رو به من، وقتی من از سر کار برگشتم و تو از توی اتاق من رو توی حیاط دیدی! از گفتن "عمه"، وقتی تو کتاب می خوندی و تا سرت...
2 مرداد 1392

دو نیش دندان تازه!

دختر نازنینم بالاخره بعد از سه روز تب و بیحالی و بی اشتهایی و آه و ناله ، دو تا دندون پیش بالایی ات هم جوانه زد و حالا دیگه صاحب شش تا مروارید کوچولوی خوشگل شدی؛ که وقتی ازت میخوام به من نشونشون بدهی با دستت که به سمت دهنت می بری، آن یه ذره دید من به دندانهایت را هم مسدود می کنی. مامان قربون دندون کوچولوهات بره پی نوشت: اخیرا مهارتت در گاز گرفتن کاملا رشد کرده و بعضی وقتها شوخی شوخی برای خنده و بازی هم که شده چنان گازهای کوچولویی نثار دستهامون می کنی که نگو، ولی حس میکنم خیلی بهت کیف میده ها، فسقلی من!  
2 مرداد 1392

جشنواره تابستانه

با سلام ثمین در جشنواره تابستانه نی نی وبلاگ شرکت کرده، ممنون می شویم اگر لطف کنید و کد ٥٩٦ را به شماره  ٢٠٠٠٨٠٨٠٢٠٠ پیامک بزنید.   شاید شما برنده جایزه ١٠٠٠٠٠٠ ریالی ارسال کنندگان پیامک باشید! چراکه نه؟ ...
21 تير 1392

مهارتهای یکسالگی

دلبندم توانایی های تو دارند کم کم بیشتر می شوند و ممکن است از قلم من بیافتند، با این حال، گوشه ای از شیرین کاریهای تو در یکسالگی:   -          بلبل کوچولوی مامان و بابایی، و به جز ماما، بابا، دی دی(دایی)، نانای، نه نه ، اِد(پدر به پدرجون)، تا تا، د (دست زدن، تشویق)، ا (الو کردن)، بِ بِ (بچه ها)، ا با(عباس)، م م ، دیددد، بووووو، اوف، تو(کوتو- کبوتر)   -          صدای ببعی را در میاری وقتی میگم ببعی میگه ... (البته بدون اینکه ب بگویی) و صدای هاپویی(که بیشتر شبیه خرناس کشیدنه! چون هاپویی دایی را که دیدی در حال خرناس کشیدن بود و غر زدن! ...
16 تير 1392

کادوهای تولد

دختر خوشگل مامان چون روز تولد عکس تکی قشنگی از تو نداشتیم. با بابایی تصمیم گرفتیم که فردای تولدت به باغ برویم و حداقل یک عکس خوشگل از تو بندازیمٰ این هم نتیجه اش: کادوهای تولدت: زنجیر از طرف مامان جون و پدرجون (خانواده خودم)/ النگو (از طرف مامان و بابا)/ پلنگ صورتی(عمه جون سمی)/ خرس قرمز(پسر خاله عزیزت میلاد)/ جا مدادی خروس(پسر خاله خلاقت محسن)/ کبوتر(کوثر جون- مهمون افتخاری)/ قوچ عروسکی(خاله بابایی)   سه چرخه صورتی(مادر جون و پدرجون- خانواده بابایی)/ سه چرخه قرمز(دایی حمید عزیز و زندایی)/  اسب لی لی (عمو جواد عزیز)/ کیف قرمز(آویزان به اسب- پسر عمه گلت علی)/ بلوز شلوار زرد(خاله مریم عزیز)/ تاب و دامن (پریوش جون و ح و...
13 تير 1392

اندر احوالات تولد

  دختر نازنینم جشن تولدیکسالگیت با خوبی و خوشی از ساعت 5 عصر پنج شنبه (6/4/92- دو روز زودتر) در باغ برگزار شد و در کمال بهت همگان، تو تا پایان جشن(که ساعت 12 نیمه شب بود)؛ سرشار از انرژی و نشاط  به حرکات موزون می پرداختی و خوش میگذروندی. – الهی که همیشه خوش باشی –   این هم از تولدت به روایت تصویر: کفشدوزک مامان تو محوطه باغ   تزیینات تولد(با تم زنبوری)- که به علت کمبود وقت نشد همه را آپلود کنم - از راست به چپ: لباسهای نوزادی وساعت زنبوری - تزیینات خانه باغ -  طومار یادگاری - نمونه کارتهای تشکر - ساعت تولد این هم از کیک و فوت کردن شمع:   بعضی از مهمانهای تولد ...
13 تير 1392