تجربیات جدید
تجربیات جدید
در هفته ای که گذشت...
اولین ولگردی:
عزیزم چهارشنبه هفته قبل، برای اولین بار بعد از غروب- ساعت 8- ؛ من و تو و بابایی سه نفری رفتیم شهر گردی!!!!!!
تو که کلی تو کالسکه کیف کرده بودی و من و بابایی هم از کیف تو، کف!!!(حالا بماند که آخر کار خسته شده بودی و خوابت می آمد و میخواستی بغل بشوی)حدود دو ساعتی پیاده روی کردیم و کلی سرحال شدیم و قول دادیم هر شب همین کار را بکنیم .(ما بدقول نیستیم ها، زمانه نمیگذاره مادر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
تازه برای تو هم از فروشگاه احسان، بن بن بن خریدیم.
اولین موتورسواری:
همان روز چهارشنبه، وقتی از سرکار آمدم خانه مامان جون و با هم رفتیم خانه، دم در بابایی هم با موتور از سر کار رسید و چون میدانستم تو خیلی کنجکاوی و حتما خوشت می آید؛ دو نفری سوار ترک موتورسیکلت بابایی شدیم و توی کوچه یک چرخ کوچولو زدیم، هاییییییی چسبید، تو هم خیلی ذوق کردی!!!