شیرین کاریها،32
ثمین: پدرجون!تشنمه، آب میخام.
پدرجون: /باصدای بلند/ حاج خانم، یه لیوان آب برا ثمین بیار.
ثمین: خوب خودتون پا شید بیارید!_ با قیافه حق به جانب!!!_
***
ثمین داره با گوشی من کلاه قرمزی بازی میکنه.
میلاد: ثمین !گوشی رو بده ببینم.
ثمین: نه، گوشی خیلی بده، برا سلامتی بده!!!!
***
دایی محمد جزوه ی ریاضی اش رو پهن کرده وسط هال، ثمین هی حوصله میکنه،آخر سر حوصله اش سر رفت. رفت رو کاغذها ش و گفت:
_ دایی! این ها رو جمع کن نره زیر پای من!!!!!
***
دو نفری رفتیم خرید عید. یه شلوار لی شیک تن مانکن مرد دیده میگه مامان بیا،این خیلی قشنگه، برا بابایی بخر!!!
****
توی اتاق پرو، میخام شلواری رو که امتحان کردم در بیارم، اومده میگه: در نیار مامان، همین خوبه، خیلی قشنگه، بخر، پوشیده باشی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی