جالب انگیز ماه!
و اما این ماه:
- ثمین پشتِ در ِ اتاقش قایم شده بود تا با من بازی کنه،دستش رفت لای ِ در اتاقش. فرداش که ازش پرسیدم دستت کجا رفت لای در، میگه : "خونه من!!!"
- برای تولد ملیکا(دختر عموی ثمین)در مردادماه، یک ماشین خریدیم که توی یک نایلون سفیدِ خیلی بزرگ بود؛ و من برای گذاشتن استخر توپ ثمین نگهش داشتم. دیشب تا نایلون رو دیده میگه : "وای! ماشین کجاست؟"
- ثمین خانم با پشه کش یک مگس کشت!!!... با تلفن حرف می زدم که یک مگس دور سرم می چرخید، دیدم ثمین رفت پشه کش رو آورد و با اراده ای قوی در اولین حرکت، اونو ضربه فنی کرد! این اصلا تبلیغ و تشویق رفتار خشونت آمیز نیست، بلکه عکس العملی به هجوم مگسِ سمج ِ کثیف به آشپزخانه است ؛ که البته بازتابِ رفتار قبلی ما در این شرایط بوده !!!!93/07/28
- اندر احوالات استراحت: حسابی سرما خورده بودم ، ساعت 10 و نیم بود که رفتم تو اتاق خواب و روی تخت دراز کشیدم، ثمین اومده میگه: "بیا هال بخواب!!" براش توضیح دادم که حالم خوب نیست ؛ باید استراحت کنم، رفته و یک دقیقه بعداومده میگه: "بیا، آب بخور"!"دماغ ت خوب بشه!!!" گفتم: مامان تشنه نیستم ، مجددا رفته و خرما به دست: "بیا ، خرما بخور!" گفتم: نمیخوام مامان! میگه: "خوب پوست بگیرمن بخورم"!!!!!!!
- از خونه مادر جون برگشتیم، می بینم از صندلیش رفته بالا دستهاشو میشوره ، البته اگه احیانا لیوانی ، ظرفی ،... باشه مشغول شستن اونا هم میشه! از صندلیش که پایین میاد ، یاد چیزی می افته. یک قدم صندلی اش رو میبره جلو ، یه قدم خودش؛ چند قدم اینطور میره و وقتی می بینه دارم نگاهش می کنم، میگه:"مامان بیا... کمک" میگم"چیکار کنم؟" با دست زیر بغلاشو نشون میده که بگیرم!!! (این موضوع بر میگرده به جراحی زانوی مادر جون و استفاده ایشان از walker)