نماز
مدتهاست وقت نماز، دخترک به هر زحمتی که شده ، صندلی قرمز را به کابینت می چسباند و خودش را به سینک می رساند و وضو می گیرد، به رسم ِ خودش: دستها را می شوید و صورت را و بعد پایین صندلی که رسید همزمان مسح دو پا را می کشد.
و به نماز می ایستد، باز هم به سبکِ خودش!
گاهی یک رکعتی، گاهی دو رکعتی! نه بیشتر.... و بدون رکوع ولی با سجده هایی طولانی و ذکرهای زیر لبی که الله اکبر هم دارند. بی حد و مرزِ رو به قبله ایستادن!
گاهی قرآن هم می خواند، این بار اما با صدای بلند ! و تسبیح می گرداند، باز هم زیرِ لب....
و همزمان حواسش به همه چیز هست ، همه آنچه در اطرافش اتفاق می افتد و حتی خواهد افتاد!
و... یکباره، کوچکترین چیزی که حواسش را جلب کرد ، جانمازش را جمع می کند و بی خیال نمازش می شود!!!
- با دیدن طرز رفتارش ، به این نتیجه رسیدم که هنوز تکبیر نگفته باید بساطم را جمع کنم!!! بس که در نماز حواسم جلبِ همه چیز می شود!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی