ماهگرد چاردهم
عزیز دلم
خیلی زودتر از چشم بر هم زدنی ماهها می گذرندو من....
همچنان بیشتر از پیش از بودن با تو ، لذت می برم و به مادر بودنم افتخار می کنم.
گذر زمان را حس نمی کنم...
و هر شب ، هر بار که معصومیت نگاهت را وقتی که خوابی می بینم، خدا را شکر میکنم.
یک ماه بزرگتر شدی و من ، سی روز با تجربه تر!
(و حالا به عنوان یک مادر چهارده ماهه سری در سرها دارم و از تجربیات خودم زن عمو(مادر سه هفته ای) و زندایی ات (حامل نی نی تو راهی) را به فیض می رسانم.)
همه لحظات با تو بودن را دوست دارم و همه لحظاتی که دور از تو ولی به یادت هستم را...
صمیمانه می ستایمت که ستودنی هستی
دختر نازنینم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی