ثمین عزیزمثمین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
طنین عزیزمطنین عزیزم، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

ثمین بهترین هدیه آسمانی

یازده ماهگی

1392/3/12 12:16
نویسنده : مامان
222 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم یازده ماهگیت مبارک.

 

ماهگرد یازدهم تو ، مصادف شد با سفرما به مشهد مقدس و تولد بابایی!

 

و متاسفانه به علت دسترسی نداشتن من به اینترنت، با تاخیر توی وبلاگت درج می شود.(بین خودمان باشد: همانطور که قراره با تاخیر برای بابایی و تو سالگرد و ماهگرد مشترک بگیرم) معذرتتتتتتتت!!!

 

توانایی های گلم در یازده ماهگی:

دامنه واژه های تو کمی گسترش یافته، خیلی واضح تر دایی محمد را صدا می کنی"م(با ضمه)  اّ(با فتحه) م(با فتحه)". "کوتو"."گل گل(با فتحه)"."پو(خصوصا موقع دیدن قیلون همراه با فوت کردن)"

عاشق ماست و زرد آلویی و... لواشک های خانگی که مامان جون برات درست کرده و همچنان هیچ علاقه ای به خوردن غذاهای مامان پز و زرده تخم مرغ نداری........

همچنان با شنیدن آهنگ های شاد، دست به کار قر دادن و حرکات موزون میشی. و با دیدن بچه ها در هر سنی چنان به وجد می آیی و آنها را صدا می کنی که انگار رفیق صد ساله ات هستند!

می توانی از حالت خوابیده بلند بشی و بنشینی.

سعی می کنی از جات پا شی و به من یا بابایی بایستی.(هنوز کنار دیوار که باشی به آن نمی ایستی.)

همچنان از چهاردست و پا رفتن بیزاریییی!!!

با انگشت اشاره ات چیزها را نشان میکنی.

عاشق کتابهای عکس داری و بعد از دیدنشان، آنها را پار...(این قسمت بد آموزی دارد، از نوشتن بقیه متن خودداری می شود!)

کاملا مستقل و مستبد دوست داری خودت با فنجان آب و با قاشق غذا بخوری! و در صورت ارائه هر گونه کمکی از طرف ما جیغ می کشی.

حس مالکانه نسبت به اسباب بازی ها و وسایلت پیدا کردی و اگر کسی دست بزند سعی می کنی آن را به سمت خودت بکشی و اخیرا همانطور نشسته کم کم می چرخی تا پشتت به طرف مقابل باشه.

وقتی چیزی را می خواهی دو دستی به آن اشاره می کنی و به هر نحوی به ما می فهمونی...

 

هیچ چیز از دست کنجکاوی های تو در امان نیست، خصوصا بطری ایستک و نمکپاش و خیار و گوجه خرد شده(سر سفره صبحانه)؛ گوشی تلفن؛ موبایل؛ و اخیرا عینک مامان جون و... – و چنان مسیر پنهان کاری های ما را دنبال می کنی که نمی شود هم آن چیز را از نظرت قایم کرد!-

 

الو کردن را حسابی یاد گرفتی و بغل شدن را...

و همچنان تا کسی قربون چشمات میره ، میری تو فاز چشم غره آن هم از نوع شدیدس که اخیرا یه کوچولو با خنده قاطی میشه!

 در کل موقع غذا خورن خیلی دست و دل بازی و کل غذا رو به ما میدی تا بخوریم و کلی کیف می کنی که با به به و چه چه غذا یی که تو دهنمان میگذاری بخوریم.

اگر هم چیزی دستت باشد که خیلی دوستش داری وقتی میکوییم که آنرا به ما بده نزدیکمون میآری ولی تا میخواهیم بگیریم زود دستت را می کشیعقب و می خندی.(یه جورایی گولمون می زنی)

دالی بازی با روسری را دوست داری و تا کمر به پهلوهات خم میشی و می خندی و می خندانیمون.

با اشتیاق بهمون و به بچه ها بوس میدی .(ولی به کسانی که نمی شناسیشون نه - به هیچ وجه!)

 

الان هم چهار تا دندان داری .(دوتا پایین و دو تا بالا- که البته بالایی ها دندونهای کنار بادام شکنهایت هستند!!!!!!!!!!- وسط پیش و نیش)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)