جالب انگیز ماه!
- محسن (پسر خاله ی ثمین)کلاس ِ زبان میرود. جمعه که باغ بودیم گفت "مامان! من دیکته دارم!"
ثمین: "مامان! منم دیکته میخوام"
- ملیکا (دختر عموی ِ ثمین)می خواست موبایل را از ثمین بگیره ، زود دستش را بالای سرش برده و میگه :"قار برد." بعد اومده پشت سرِ من زیرِ فرش قایمش می کنه !!!
- من بهش میگم"اسم ِ شما چیه؟" . میخنده و جواب نمیده! من:"شما مریمی؟" ثمین می خنده: "نه" من:"زهرایی؟" ثمین:"نه!" من:"پس کی هستی؟" ثمین در حالیکه خیلی می خندد:"مُ مُ" (یعنی محسن!!!!)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی