ثمین عزیزمثمین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
طنین عزیزمطنین عزیزم، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

ثمین بهترین هدیه آسمانی

خواب عصر

1392/6/31 14:00
نویسنده : مامان
223 بازدید
اشتراک گذاری

 

دختر بچه ای که روی شکم خوابیده و سر کوچکش روی زمین غلت می خورد و تیله های گرد مشکی اش را به زور باز نگه می دارد. هراز گاهی نیم خیز می شود و بعد یکی از پاهایش را روی نیم تنه مامان می اندازد. کم کم از خوردن منصرف می شود ، مامان را با فشار دست می خواباند و روی شکمش پیتکو پیتکو کنان، می خندد.

دوباره دو سه مکی شیر می خورد، دوباره پتیکو پتیکو....

بلند می خندد، و بلندتر پدرش را صدا می کند تا همزمان با او بخندد و دوباره ...

پیاده می شود، چرخی در اطراف می زند ، در شیشه ای میز را باز می کند، به شیشه وسط آن تکیه می زند و سر پا بلند می شود. کمی کنجکاوی خودش را ارضا می کند و لحظه ای سرگرم می شود. چهار دست و پا، با صدای بَع بَ  به سراغ مامان می رود، تا مجددا تجدید قوا کند، هنوز دو جرعه شیر نخورده بر می گردد. حالا دیگر آقای پدر خوابیده که بلند صدایش می زند و چون جوابی نمی شنود، بلندتر...!

بی خیال شیر شده و به طرفش می رود، با دست به شانه اش کوبیده و بابا ... بابا خطابش می کند.

و چون جوابی نمی شنود، سرش را روی صورت او می گذارد. می بوید و با عشق می بوسدش.

بوسه ای که پدر را وا میدارد او را به آغوش بکشد.  این بار مامان را صدا می زند تا بفهماند که حضور بابا و مامان در کنار هم چقدر برایش لذت بخش است.

و بابا و مامان از داشتن چنین دختر کوچولوی شیرین و مهربانی به خود می بالند. از بودن در لحظاتی مثل این:

وقتِ خواب ِ یک خانواده سه نفره!!! (حتی اگر ساعتها به طول انجامد.)

 

 

پی نوشت:

-        خوب می دانیم که هیچ کدام از لحظات با تو بودن، تکرارپذیر نیست. پس سعی خواهیم کرد از لحظه لحظه آنها لذت ببریم.

(البته عزیزم، خیلی خیلی سعی می کنیم! حتی اگر نشستن توی سفره و آب بازی و ریخت و پاش غذا با قاشق و چنگال و بررسی موجودی کابینت ها و خاموش کردن اجاق گاز و ..... باشد!)

-        جدای از خالی بندی های فوق، داخل پرانتز عرض کنم:

دلم لک زده برای یک ساعت خواب بی دغدغه ی یک روزعصر ِ مجردی! بی خیال همه چیز. (آقای همسر نشنیده بگیرند!)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)