ثمین عزیزمثمین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
طنین عزیزمطنین عزیزم، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

ثمین بهترین هدیه آسمانی

بیست ونه ماهگی

1393/10/13 18:14
نویسنده : مامان
205 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم

روزها یکی یکی وبه سرعت برق وباد سپری می شوند ومن فرصت  نمی کنم از شیرین کاری ها و اخیرا شیرین زبونی هایت بنویسم، با این همه تمام سعی خودم را میکنم که از لحظات با تو بودن بیشترین استفاد را ببرم.

البته این ماه دشواری ها و سختی های خاص خودش را داشت :

خصوصا 25/9/93 که ناچار شدیم در مطب دکتر جوادی نژاد ، دندان پیش تو را که دو روز قبل شکسته بود بکشیم.

عباس هم در این ماه آپاندیسیتش را عمل کرد.

خلاصه ماه سختی پشت سر گذاشتیم.

اما جذابیت های دلنشین تو:

1-  آقای پدر:"ثمین جان! گوشی من رو از روی اپن بده"

ثمین: "دستام کثیفه!!!"

من: "بیا مامان دستات رو بشورم!"

ثمین:"خوب خیس میشه!!!!"

برداشت آزاد : یعنی بابای من خودت گوشیت رو بردار!!!!!

2-  عمه منصوره از مشهد برای ثمین سوغاتی  بلوز و شلوار قرمز آورده.

عمه :"ثمین جون انشاله توی عروسی عمه سمیرا بپوش!"

ثمین:"نه !!! تو عروسی عمه منصوره می پوشم!!!!!!!!!!"

شایان ذکراست عمه منصوره ده سال پیش ازدواج کرده است!

3- صبح از خواب پا شدیم،به ثمین میگم بریم صبحانه بخوریم؟ ثمین: «من خونه مامان جون خوردم!»

4_ یه لباس نو پوشیدم ،اومده میگه:  قشنگه،کجا خریدی؟ میگم بازار، دارم میرم دستشویی؛ میگه : کجا میری؟ تا میگم میگه: « این رو در آر بعد برو، کثیف میشه!!!!»

5_ رو به آقای پدر می پرسم،فردا نهار چی درست کنم؟ 

ثمین:« ژله!»

من:« نه مامان یه چیزکه برا نهار بپزم؟»

ثمین:« نون پنیر،گردو!!»

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان مبینا
14 دی 93 16:18
ای جااااااااااااانم چه دخمل شیرین زبونی خدانگه دارش باشه شما لطف دارید. ممنون.
مامان مبینا
15 دی 93 12:58
یه عالمه بوس واسه ثمین ومامان خانم مهربون
مامان مبینا
19 دی 93 22:03