جالب انگیز ماه،28
_ به ثمین میگم سعی کن کفشت رو در بیاری، میگه: « در نه بیاد!»
_میگم علی امروز میاد خونه مامان جون! میگه:« نه بیاد!»
_شب موقع خواب،میگم من نی نی میشم،تو مامانم باش، قبول میکنه. بهش میگم: مامان!اب میخام، دستش رو میذاره روی چشمش،میگه:« من خوابم!!!»
_ صبح خانوم رو با هزار ترفند درحالیکه خوابه لای پتو میپیچیم، میخایم از در بریم بیرون، سرش رو از پتو میاره یرون، میگه :« میخام ببینم!!»
_ صبح زود تو ماشین خوابوندمش، رفتم در پارکینگ رو ببندم و برگردم، میبینم ضبط ماشین روسنه، خاموشش می کنم، پا میشه میشینه، آهنگ میذاره ، میگه«ناناییی!!!!!!»
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی