ثمین عزیزمثمین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره
طنین عزیزمطنین عزیزم، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

ثمین بهترین هدیه آسمانی

و اما.... تولد!!!

1394/5/13 22:50
نویسنده : مامان
748 بازدید
اشتراک گذاری

عصر ه شنبه یکم مرداد،با سه هفته تاخیر

نکته جالب تولد، تزیینات اون بود که شب قبل توی باغ انجام دادیم و فقط بادکردن بادکنک ها رو به روز تولد موکول کردیم .

حالا روز تولد رو فرض کنید، ساعت چهارونیم عصر،ما سه نفری راهی باغ شدیم. مامانجون زودتر از ما رسیده بود و توی حیاط روی تخت منتظرمون بود.

منم بعداز احوالپرسی پریدم برم بادکنکها رو باد کنم.

چشمتون روز بد نبینه، اولین بادکنکی که داشت کاملا باد میشد یهویی ترکید و مستقیم خورد تو چشمم!!!!

ساعت پنج بود و تا نیم ساعت هم ابریزش شدید ودرد چشم داشتم.حتی چشمم متورم شد وباز نمیشد. تا اینکه تصمیم گرفتیم بریم دکتر. اوضاع خیلی وخیم بود.

خلاصه مامانجون بیچاره تنها موند توی باغ و ما   از این مطب به اون مطب ،تا اینکه رفتیم پیش دکتر ناظم.حالا بماند معطلی توی مطب و اشتباه داروخونه در دادن قطره و ...

ساعت هفت کیک رو خریدیم و هفت ونیم توی باغ بودیم. همه مهمونای عصر هم اومده بودند.

شکر خدا بخیر کذشت.ولی مراسم تولد رو به بعد از شام موکول کردیم که اتفاقا بد هم نشد. 

پذیرایی: شربت ،هندونه،کیک، تخمه، خربزه

شام: چلو مرغ و خورش فسنجون ،ته چین، سالاد کلم و ژله خرده شیشه، مخلفات جزیی دیگه.-ناگفته نمونه که درست کردن ژله و سالاد بدون وجود یخچال معضلی بود!!، بخاطر همین از تیرامیسووصرف نظر کردم.

و اما کادوهای تولد:

مامان وبابا: اسکوتر

مادر و پدرجون: پانصدهزار ریال

مامانجون و پدرجون: پتوی نرمینه نقش برجسته

عمه منصوره: شلمن

عمه سمیرا : سنتور کودک

زن عمو جواد: بازی فکری با عنوان سوزنی گل.

دایی حمید: پتوی مسافرتی

دست همگی درد نکنه.زحمت کشیدند.

تولد خیلی خوب و باحالی داشتی، به همه حسابی خوش گذشت. جالب بود بارون عجیبی هم موقع شام شروع شد که ناچارا ففرشهاروجمع کردیم وبقیه مراسم رو تو سالن ادامه دادیم. 

شب به یادموندنی ای بود، با خاطره تلخ چشم درد یک هفته ای من!!!

انشاله صدساله بشی دلبندم.

خیلی دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

همراه رایانه
14 مرداد 94 8:44
همراه رایانه مرکز پاسخگویی به سوالات رایانه ای تلفن :9099070345 www.poshtyban.ir
مامان گل ناز
28 مرداد 94 1:09
سلام به دوست خوبم و دختر نازش..شرمنده بابت تاخیرم در گذاشتن نظر که البته کلا به نی نی وبلاگ سر نمی زنم زیاد وگرنه همیشه شما در اولویت سرزدنم به وبلاگ ها هستینمجددا تولد نازدختر مبارک خیلی ناراحت شدم از اینکه اینجوری اذیت شده بودین عزیزم امیدوارم همیشه سایتون بالای سر ثمین جون باشه و هرسال براش تولد های خوب و خاطره انگیز بگیرین سلام، دوست مهربونم. خواهش میکنم. از داشتن دوست بزرگ و عزیزی مثل شما به خودم میبالم. خیلی دوستتون دارم و با اینکه توفیق نداشتم از نزدیک ببینمتون، همواره به یادشما و بنیتا جون هستم. من هم هربار بار وارد نی نی وبلاگ میشم اول سراغ وب شما میرم همه یه جورایی این روزها کمتر به وبلاگهامون سر میزنیم.فکر کنم صدقه سر وایبر و لاین و ... هاست. به هرحال وجود دوستان گلی مثله شما من رو به وجد میاره تا در اولین فرصتها، وبلاگ رو باگوشیم اپدیت کنم، هرچندکار واقعا سختیه. دوستتون دارم، میبوسمتون.